جدول جو
جدول جو

معنی خانه مانده - جستجوی لغت در جدول جو

خانه مانده
(نَ / نِ دَ / دِ)
دختری که از وقت ازدواجش گذشته و هنوز شوهر نکرده است، دختر بشوی نرفته
لغت نامه دهخدا
خانه مانده
شوهرنکرده، عزب، ترشیده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه خانه
تصویر خانه خانه
خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دِ خوَر / خُرْ دَ)
بشوی نرفتن. ازدواج نکردن دختری که از سن ازدواجش گذشته
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ دَ / دِ)
خانواده. (ناظم الاطباء). رجوع به خانواده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ نَ / نِ)
خانه. منزل. مسکن. مقر. آلونک
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ / نَ / نِ)
تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء) ، بسیاربسیار. (آنندراج) :
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانۀ خویش
بودیم بفکر دل دیوانۀ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانۀ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
، حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: ’صفحۀ شطرنج و نرد خانه خانه است’، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل، خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
برج سرطان. رجوع به خانه ستاره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه خانه
تصویر خانه خانه
سوراخ سوراخ، خانه های متعدد
فرهنگ لغت هوشیار
شطرنجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد